هر سال این ماه مبارک می فهم چقدر از خودم دور شدم...
چقدر ازخانه ملکوتی پدر دور شدم...
در سرزمین مصریان..
تنها و بدون جامه ای راستین.
هر سال این ماه
مرا گویی چرایی؟
من چه دانم پدر...
تو دانی و خاموشی...
من به مصر مانده ام.
پدر!
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
گاهی به آسمان می نگرم..
اما هنوز در مصرم...
محب
(در نگاه به سرود جامه فخر یا سرود مرواید نوشته شده در قرن دوم میلادی به زبان سریانی. بنگرید به ارزش میراث صوفیه. عبدالحسین زرین کوب)
گاهی چقدر زود دیر می شود گاهی اما چه دیر چه زود... گاهی...
پاسخحذفچقدر سخته آدم از دست خودش هم کم بیاره از دست خودم کم آوردم چقدر سخته...
نمیدونم چی باید بنویسم...
منم آن دیوانه ای که درون خودش نمی گنجد...
اه اه اه
خداااااااااااا
های وای من
پاسخحذف