شرحی خواهم نگاشت بر حاشیه غزل چشمانت و در آن شرح سخن خواهم راند از شاهی، که مات، !رخ زیبای تو شد *** غزلت مال خداست لیک من می خواهم شرح خود را به تو تقدیم کنم !حیف که من مات توام (محب)
يكي بود يكي هم انگار نبود. چشمي بود و دلي، اشكي بود و تپشي، آهي بود و بساطي، داغي بود و مزاري، راهي بود و نفسي، غزلي بود و شرحي و شاهي كه شاعري نميدانست ...
سلام
پاسخ دادنحذفخيلي قشنگ بود.تفسير هم...
قشنگه خلاصه.خيلي
عكسش هم خيلي قشنگ و خوشمزه است
عشق است حضرت دوست...
پاسخ دادنحذفزیباوخوشمزه،متن هم عالیه،پند وقته حس و حال فلیکر ندارم گفتم بیام وبلاگت که دیدم بابا خیلی آن لاینی.افرین
پاسخ دادنحذفكمي بيشتر دقت بفرماييد
پاسخ دادنحذفدر قسمت «ليك من ميخواهم شرح خود را به تو تقديم كنم» شرح ،شرخ تايپ شده
يكي بود يكي هم انگار نبود. چشمي بود و دلي، اشكي بود و تپشي، آهي بود و بساطي، داغي بود و مزاري، راهي بود و نفسي، غزلي بود و شرحي و شاهي كه شاعري نميدانست ...
پاسخ دادنحذف