۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

شرحی خواهم نگاشت!

شرحی خواهم نگاشت
بر حاشیه غزل چشمانت
و در آن شرح سخن خواهم راند از شاهی،
که مات،
!رخ زیبای تو شد
***
غزلت مال خداست
لیک من می خواهم
شرح خود را به تو تقدیم کنم
!حیف که من مات توام
(محب)
در ذهنتان تفسیر و تاویلش کنید!

۵ نظر:

  1. سلام
    خيلي قشنگ بود.تفسير هم...
    قشنگه خلاصه.خيلي
    عكسش هم خيلي قشنگ و خوشمزه است

    پاسخحذف
  2. زیباوخوشمزه،متن هم عالیه،پند وقته حس و حال فلیکر ندارم گفتم بیام وبلاگت که دیدم بابا خیلی آن لاینی.افرین

    پاسخحذف
  3. كمي بيشتر دقت بفرماييد
    در قسمت «ليك من مي‌خواهم شرح خود را به تو تقديم كنم» شرح ،‌شرخ تايپ شده

    پاسخحذف
  4. يكي بود يكي هم انگار نبود. چشمي بود و دلي،‌ اشكي بود و تپشي، آهي بود و بساطي، داغي بود و مزاري، راهي بود و نفسي، غزلي بود و شرحي و شاهي كه شاعري نمي‌دانست ...

    پاسخحذف