۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

!گلها




!ای همه گل های از سرما کبود

۵ نظر:

  1. امتحان می کنم ببینم اصلاً می شود نظر گذاشت؟؟؟
    خبری نیست!!!

    پاسخحذف
  2. اي دل‌هاي از تنهايي سوخته، اي چشم‌هاي از باران غمين...

    پاسخحذف
  3. برادر محب! اين شعر رو ميشه كامل تو سايت بگذاريد؟ ممنون ميشم.
    ای همه گل های از سرما کبود

    پاسخحذف
  4. ممنونم برادر كه پاسخم را داديد و ارزش قائل شديد و شعر را كامل در سايت گذاشتيد. ممنونم كه انرژي داديد. ممنونم برادر. ممنون.
    فريدون مشيري:
    ای همه گل‌های از سرما کبود
    خنده‌هاتان را که از لب‌ها ربود؟
    مهر، هرگز این‌چنین غمگین نتافت
    باغ، هرگز این‌چنین تنها نبود‏
    روزگاری، شام غمگین خزان
    خوش‌تر از صبح بهارم می‌نمود
    این زمان، حال شما حال من است
    ای همه گل‌های از سرما کبود
    تاج عشقم عاقبت بر سر شکست ‏
    خنده‌ام را اشک غم از لب ربود
    زندگی در لای رگ‌هایم فسرد
    ای همه گل‌های از سرما کبود

    پاسخحذف