گفت: پروازکن!
گفتم: نتوانم!
گفتم: می خواهم هم در آسمان و هم در زمین باشم!
گفت: نتوانی!
گفت: آسمانی باش!
گفتم: هیچ نگفتم! سر به زیرانداختم و رفتم!
روزی گذشت. روز بزرگ شد! سالی شد و فرزندانی آورد و سالها شد. سالها گذشت!
حال در آرزوی آنم...
در آرزوی آنم که... گاهی به آسمان نگاه کنم!
فقط گاهی!
*عکس از دوستم ع.ح است.
این عکس فوق العاده است
پاسخحذفجالب بود....یه دنیا حرف داشت همین چند خط...........یه حس غریبی بهم دست داد..........
پاسخحذفآشنا بود،مثل هوا با دل سنگ.........