!محب نوشته
!پرندیات من
۱۳۸۹ تیر ۷, دوشنبه
بیا دریا را ببین!
علی کوچولو تازه از دریای شمال برگشته بود.
در حیاط،
نگاهی به بالا کرد و گفت:
مامان بیا دریا را ببین!
۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه
چشم
به نام خدا
مرا ز یاد مبر جان که من به یادت دارم
همیشه دوخته چشم در نگاه پاکت دارم
اگر که دوست داری ام و دوست دارمت ای دوست
چرا همیشه اشک چشم از فراقت دارم؟
(محب)
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)